آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

آرتین عشق مامان و بابا

شمارش معکوس

شمارش معکوس برای رفتن مامانی به سرکار شروع شد. مامانی کمتر از 6 روز دیگه میره سرکار و 6 ماه مرخصی زایمان به پایان میرسه. 6 5 4 3 2 1 منم که معلومه دیگه باید برم مهدکودک. البته بنده خدا مامانی خیلی ناراحته که میخواد منو بذاره مهدکودک ولی خوب دیگه چاره ای نیست.   منم اونجا واسه خودم دوستای خوب پیدا میکنم و حسابی خوش میگذرونم. ناراحت نباش مامانی عادت میکنیم اولش سخته بعدش عادی میشه. ...
25 مهر 1391

اولین سوپ خوشمزه

آرتین جون اولین سوپش رو در 5 ماه و 14 روزگی نوش جان کرد.   سوپ مرغ و سبزیجات مواد لازم: مرغ: به اندازه یک قوطی کبریت هویج: 1 عدد سیب زمینی: 1 عدد کوچک جعفری و گشنیز خرد شده: 1 قاشق غذاخوری آب: ترجیحاً تصفیه و جوشیده شده 1 پیمانه   طرز تهیه: تمام مواد ذکر شده را درون ظرفی ریخته و باهم میپزیم سپس آنها را میکس کرده و به فرزند دلبندمان میدهیم تا نوش جان کند. (به همین راحتی)             ...
25 مهر 1391

اولین سینه خیز آرتین

اولین سینه خیز آرتین عزیز در 5 ماه و 13 روزگی اتفاق افتاد. الان که دارم این مطلبو مینویسم آرتین جون لالا کرده آخه امروز گل پسری سینه خیز رفته بخاطر همین حسابی خسته شده   قربونش برم که امروز کلی منو بابا عباس ذوق کردیم. نفس مامان روز به روز که بزرگتر میشه کارهای جدید یاد میگیره. ...
21 مهر 1391

روزت مبارک نفس مامان

روز جهانی کودک به همه کودکان عزیز و دوست داشتنی مبارک.   این شعر رو خاله فاطمه (دوست مامان معصومه) تقدیم کرده به آرتین جان بمناسبت روز جهانی کودک   روز جهاني كودك مبارك     حق دارم چرا بگویم و جواب بشنوم . حق دارم در قبال خود مسئول باشم .                                                           &...
16 مهر 1391

اولین غذای آرتین

شروع غذای آرتینی دقیقا زمانی بود که گل پسری وارد 6ماهگی شد. (یعنی 91/6/8 ) دیگه احساس کردیم شیر تنها پسریو سیر نمکینه که از لعاب برنج کمک گرفتیم. اتفاقاً آرتین خیلیم خوشحال شد و خیلی خوب ازش استقبال کرد. توی عکسهاش هم مشخصه. نفس مامان داره روز بروز برزگ و بزرگ تر میشه . عزیز دلم خیلی دوست دارم و دلم واسه این روزها تنگ میشه.         ...
12 مهر 1391

سومین مسافرت آرتین جان

سومین مسافرت آرتین عزیز به مشهد مقدس بود. صبح روز چهارشنبه مورخ 91/6/22 بهمراه دایی مصطفی، مامان جون، بابا جون و داداش حسین (پسردایی آرتین جون) حرکت کردیم. بعد به قم که رسیدیم دایی علیرضا، زن دایی و داداش امین به ما ملحق شدن.   و اما آرتین جون در مسافرت به روایت تصویر...........   شب اول در جمکران موندیم و آرتین جون تو چادر لالا کرده...   حمام رفتن آرتین در هتل بعد ار 2 روز خستگی راه....   آرتین در حرم امام رضا و تو بغل زن دایی      آرتین و بابا عباس در بازار بین المللی مشهد    اینم آرتین جونی که تو کالسگه خوابش برده ...
7 مهر 1391
1